۱۳۸۶ اسفند ۲۰, دوشنبه

هجرت و فراق
بزرگ شدن، رفتن،.... تنها شدن پدرومادری که سالها برایت زحمت کشیده اند و حالا که خودت صاحب خانواده شده ای این را بهتر درک می کنی.......چقدر رفتن آخرین بچه خانه سخت باشه؟ چقدر دیدن اتاق خالیش بغض به گلوت خواهد آورد فردا صبح؟...ای کاش، ای کاش پیش تو بودم مامان. که هر روز بیشتر می فهمم که چقدر صبوری...چقدر صبور. کاش کنارت بودم... شاید مرهمی بود.